Tsunami [Persian translation]

خواهش میکنم انقدر تردید نکن

بیا نزدیکم، بیا با هم باشیم

لنگر بنداز توی وجودم و خودت رو بسپار به دریا

دنیا، صدفِ توست و من مرواریدشم

آب رو مواج کن

و آروم آروم توو وجودم غرق شو

پس عزیزم بیا و با من شنا کن

وجودم رو آشوب کن تا پر از تلاطم بشم

نترس از شیرجه زدن توو عمق آب

یه سونامی به پا کن

سونامی

ایستادگی نکن

فقط روی ریتم جذر و مد سوار شو

با همدیگه میچرخیم و میگردیم

پوستمون شور و آفتاب سوخته میشه

با هم شناور میشیم روی آب

هوا هر طور که باشه

ما نسیم رو به آغوش میکشیم و راحت با هم به حرکت درمیایم

پس عزیزم بیا و با من شنا کن

وجودم رو آشوب کن تا پر از تلاطم بشم

نترس از شیرجه زدن توو عمق آب

یه سونامی به پا کن

سونامی

تو داری یه اقیانوس از احساسات

که جسمم نمیتونه پنهونش کنه رو بیدار میکنی

یه سونامی

حالا توی عشق سوزانم غوطه ور میشی

آخه تو در بهشت رو باز کردی

سونامی

سونامی

پس عزیزم بیا و با من شنا کن

وجودم رو آشوب کن تا پر از تلاطم بشم، وجودم رو آشوب کن

نترس از شیرجه زدن توو عمق آب

یه سونامی به پا کن

سونامی