تو، با اون چشمای ِ غمدار
نشو دلسرد
آه، میفهمم
سخته جرات کردن
تو دنیایی پُرِه آدم
میشه که نبینی هیچ چی رو
تاریکی ِ درونِت
حس ناچیز بودن بهت بِده
میبینم رنگ ِ روحِت رو 1
که میدرخشه از میان [جسم]
میبینم رنگ ِ روحِت رو
و برای همین دوستِت دارم
نترس از نشون دادن اون رنگ
آه، زیبا است رنگ ِ روحت
مثه یه رنگینکمون
پس لبخند بزن برام
غمگین نباش
یادم رفته
آخرین باری که دیدم خندهتو
دیوونهَت کرده دنیا
طاقشده طاقتِت
فقط صدایم کن
چون همیشه همون جام
میبینم رنگ روحِت رو
که میدرخشه از میون ِ [جسم]
میبینم رنگ ِ روحِت رو
و برای همین دوستِت دارم
نترس از نشون دادن اون رنگ
آه،زیبا است رنگ ِ روحِت
مثه یه رنگینکمون
میبینم رنگ روحِت رو
به درخشش از میان ِ [جسم]
میبینم رنگ روحِت رو
که میدرخشه از میون ِ [جسم]
میبینم رنگ روحِت رو
که میدرخشه از میان ِ [جسم]
پس نترس از نشون دادن اون رنگ
میبینم رنگ ِ روحِت رو
و برای همین دوستِت دارم
آه، زیبا است رنگ ِ روحت
مثه یه رنگینکمون
مثه یه رنگینکمون
، مثه یه رنگینکمون
اوم
مثه یه رنگینکمون
1. true colors: در اصطلاح به معنی شخصیت واقعی