دستهای پدر پر از خاک و کثیفیه
بخاطر تموم روز کار کردن توی مزرعه
دستهای مادر غذا سرو میکنه
توی یه کافه توی خیابون اصلی
باید چند نفر رو سیر کنه
تموم سعیش رو میکنه تا فقط یه چیزی تنمون کنه
و تنها چیزی که میشنوم
اینه که چقدر اوضاع بده، چقدر بده
خیلی بده، خیلی بده
خیلی دیره، خیلی اشتباهه، خیلی طولانیه
خیلی بده که نتونستیم زمان رو به عقب برگردونیم
بیا قدم بزنیم، بیا حرف بزنیم
بیا حرف بزنیم
تو بدون هیچ خداحافظی رفتی
هرچند که میدونم سعی خودت رو کردی
گهگدار به خونه زنگ میزدی
تا مطمئن بشی که ما زنده ایم
ولی تو اونجا نبودی
درست وقتیکه بیشتر از همیشه بهت احتیاج داشتم
و حالا دارم خوابش رو میبینم
و اینکه چقدر بده، خیلی بده
خیلی بده، خیلی بده
خیلی دیره، خیلی اشتباهه، خیلی طولانیه
خیلی بده که نتونستیم زمان رو به عقب برگردونیم
بیا قدم بزنیم، بیا حرف بزنیم
خیلی بده
خیلی بده، خیلی بده
خیلی دیره، خیلی اشتباهه، خیلی طولانیه
خیلی بده که نتونستیم زمان رو به عقب برگردونیم
بیا قدم بزنیم، بیا حرف بزنیم
(بیا حرف بزنیم)
دستهای پدر آلوده به گناهه
بخاطر جدا کردن ما از همدیگه
فکر کنم آخرش همه چیز معلوم شد
حالا ببین ما کجاییم
ما از پسش براومدیم
هنوزم لباس تنمونه
و حالا دارم داد میزنم درباره اش
اینکه چقدر بده، خیلی بده، خیلی بده، خیلی بده
خیلی بده، خیلی بده
خیلی دیره، خیلی اشتباهه، خیلی طولانیه
خیلی بده که نتونستیم زمان رو به عقب برگردونیم
بیا قدم بزنیم، بیا حرف بزنیم
خیلی بده
خیلی بده، خیلی بده
خیلی دیره، خیلی اشتباهه، خیلی طولانیه
خیلی بده که نتونستیم زمان رو به عقب برگردونیم
بیا قدم بزنیم، بیا حرف بزنیم
وقت نداریم
بیا قدم بزنیم
بیا حرف بزنیم