برف میبارد
تو امشب نخواهی آمد
برف میبارد
و قلبام جامه سیاه بر تن کرده است
خطوط ابریشمین جاری است
در اشکهای سپیدم
و پرندهای بر شاخه
مرثیه ای شگرف سر میدهد
تو امشب نخواهی آمد
و ناامیدی از درونم فریاد میکند
اما برف همچنان میبارد
در چرخشی تزلزل ناپذیر
آری ... برف میبارد
تو امشب نخواهی آمد
برف میبارد
همه چیز از ناامیدی بیرنگ است
با یقینی غمناک؛
سرما و نیستی
این سکوت مرگبار
و تنهایی مات و بیرنگ من
تو امشب نخواهی آمد
ناامیدیام بر من میگرید
اما برف همچنان میبارد
در چرخشی تزلزلناپذیر