بیدار شو مادرید در صبح روشن و آبی
در میان تماس های از دست رفته ، من تماسی از تو دارم
جهان منفجر شده است در تلویزیون اما من
هنوز اینجا مقاومت می کنم در برابر سردرگمی
من اشکانم را در دستمالم نگه می دارم
و همینطور یک گره گنگ
در گلو، بسیار فوق العاده بود
دوست داشتن کسی را اینچنین
من افسوس خواهم خورد ، ولی این بار ترجیح می دهم
اشتباه کنم به تنهایی
می خواهم خودم را تسلیم آغوشش کنم
می خواهم ببینمش
و راه تازه ای را باز کنم
این که زمانی مرا لمس کنی
آتش دریا، من می گویم تو را
من می خواهم به دیدار چشمانش بروم
و بازگردم به عشق،
من می دانم، این بی رحمانه است، مرا ببخش،
هیچ چیز تصادفی نیست
من کامل و بی نقص نیستم همانگونه که تو انتظار داری
ما بی گناهیم ، گناه از سپیده دم است
و من از دیگران گریزانم ، سحرگاهان
من افسوس خواهم خورد ، ولی این بار ترجیح می دهم
اشتباه کنم به تنهایی
می خواهم خودم را تسلیم آغوشش کنم
می خواهم ببینمش
و راه تازه ای را باز کنم
این که زمانی مرا لمس کنی
آتش دریا، من می گویم تو را
من می خواهم به دیدار چشمانش بروم
و بازگردم به عشق،
راستش من سنگ نیستم
منم طوفانی که زنده به هیجان و احساساتم
من یک مجسمه روی کوزه شیشه ای نیستم
می خواهم خودم را تسلیم آغوشش کنم
می خواهم ببینمش
این که زمانی مرا لمس کنی
آتش دریا، من می گویم تو را
من می خواهم به دیدار چشمانش بروم
و بازگردم به عشق،
من می دانم، این بی رحمانه است، مرا ببخش،
هیچ چیز تصادفی نیست