همنوایی
اين اشکارو تو چشمات ميبينم
از درون احساس درماندگي ميکنم
اوه،عشقم، نيازي نيست قايم شي
فقط بذار دوست داشته باشم وقتي قلبت خسته است از عشق
دستاي سرد،چشماي قرمز
نيمه شب ,وسايلت جمع من
چون چند هفته اينجا بودن
تو معني خداحافظ رو نميدوني
فقط سيگار بپيچون
و اين خراب کاري و فراموش کن
گوشه کنار منتظرت بودم
از گوشه کنار
همنوایی
اگر روح تو،تورو بالا ميکشه
و حس ميکني خودت و گم کردي
عشقم،نيازي نيست قايم شي
فقط بذار زماني که قلبت از عشق خسته است من دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار زماني که قلبت از عشق خسته است من دوست داشته باشم
و زمزمه ميکني و ميگي من خوبم
اما من ميبينم داري دروغ ميگي
اما اين ديوارا صحبت نميکنن
اما ميتونستن صحبت کنن،ميگفتن
نميتونيم اين راز و مخفي کنيم
تو نميتوني که افتضاح به بار اومده رو فراموش کني
من گوشه کنار منتظرتم
از گوشه کنار ها
همنوابی
اگر روح تو،تورو بالا ميکشه
و حس ميکني خودت و گم کردي
عشقم،نيازي نيست قايم شی
فقط بذار زماني که قلبت از عشق خسته است من دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار دوست داشته باشم
فقط بذار زماني که قلبت از عشق خسته است من دوست داشته باشم
همنوایی