نمیدونم چرا
تو میخوای امشب من رو دنبال کنی
و تا اون سر دنیا بریم
با تویی که باهات وقت گذروندم
و جروبحث کردم
پس بیا با هم منو نفرین کنیم
به هزاران دلیلی که میدونم
که این ناآرامی رو برای همیشه
با همه ی دیو هایی که تحت تصرف دارم ، تقسیم کنیم
زیردرخشش ماه نقره ای
شاید حق با تو بود
ولی عزیزم من تنها بودم
من نمی خوام دعوا بگیرم
از متاسف بودن خسته شدم
اتوبان هشتم و اقیانس (اسم)
با همه ی خون آشام ها و عروسی هاشون
هممون بدون خون، نابینا هستیم
و به دنبال زندگی ایم
آن سوی ماه نقره ای رنگ
شاید حق با تو بود
ولی عزیزم من تنها بودم
من نمی خوام دعوا بگیرم
از متاسف بودن خسته شدم
من در خیابون وایستادم
و دارم به خاطره تو گریه می کنم
هیچ کس نمیتونه من رو ببینه
به غیر از ماه نقره ای
خیلی دوره ، خیلی خارج از جریان هواست
من خودم رو نابود می کنم ، راهم رو گم کردم
باید خودم رو به تو برسونم
شاید حق با تو بود
ولی عزیزم من تنها بودم
من نمی خوام دعوا بگیرم
از متاسف بودن خسته شدم
من در خیابون وایستادم
و دارم به خاطره تو گریه می کنم
هیچ کس نمیتونه من رو ببینه
به غیر از ماه نقره ای