اگر در پاييز ، برگ های نو رسته
به زردی گراییده و فرو مي افتند
اگر برف زمستانی
آن گونه که می نمایانی ، باعث یخ زدن قلبت گردیده
دوباره با شروع بهار ، عشق هم به مانند گل بنفشه از هم شکفته و سر باز میکند
پس چشم انتظار می مانم و اين چنين دوستت می دارم
اگر با من سخن گویی قلبم سرشار از شور و احساسات میگردد
به ياد آن دوران سپری شده ای که مملو از عطر وجودت بود
وقتي به اطرافم مي نگرم در هر موجود زنده اي اندکی از وجودت ، در آن نهفته است
در چهره یِ آدم های تکراریِ دور و برم تمام آنچه میبینم ، تو هستی
اما اگر بازوانت را در آغوشم فرا میگرفتم
هستي ام را باز مي يافتم آری ، اين گونه دوستت می دارم
اگر در پاييز ، برگ های نو رسته
به زردی گراییده و فرو مي افتند
اگر برف زمستانی
آن گونه که می نمایانی ، باعث یخ زدن قلبت گردیده
دوباره با شروع بهار ، عشق هم به مانند گل بنفشه از هم شکفته و سر باز میکند
پس چشم انتظار می مانم و اين چنين دوستت می دارم
وقتي به اطرافم مي نگرم در هر موجود زنده اي اندکی از وجودت ، در آن نهفته است
در چهره یِ آدم های تکراریِ دور و برم تمام آنچه میبینم ، تو هستی
اما اگر بازوانت را در آغوشم فرا میگرفتم
هستي ام را باز مي يافتم آری ، اين گونه دوستت می دارم
عاشقت هستم ، آری ، اين گونه دوستت می دارم
عاشقت هستم ، آری ، اين گونه دوستت می دارم