زمان سختی رو گذروندم برای سازگار شدن
من درخشان ترین چرخ هارو داشتم، حالا اونها غبار گرفته ان
من نمیدونستم به برگشتنم اهمیت میدی
من خیلی در موردش پشیمونم
ماشین رو کنار جاده زدم تا ببینم
که بتونم تمام ترسهام رو دنبال کنم
و شاید من اصلا نمی دونم که چی باید بگم
اما من اینجام جلوی در(خونه) تو هستم
فقط می خوام تو بدونی این منم که دارم تلاش میکنم
فقط می خوام تو بدونی این منم که دارم تلاش میکنم
آنها به من می گن تمام قفس هات (مشکلات که درشون گیر کردی مثل قفس) ذهنیه
من تمام پتانسیل و توانم رو حروم کردم
وقتی من بدم کلماتم کشنده ان
من خیلی در موردش پشیمونم
من از انحنا خیلی بالاتر بودم (سر تر از بقیه بودم)
که انحنا به کره تبدیل شد
من پشت هم کلاسیم افتادم تا اینکه کارم به اینجا کشید
قلبم رو برای یک غریبه ریختم (باز کردم)
اما من ویسکی نریختم (بدون ویسکی اینکارو کردم)
فقط می خوام تو بدونی این منم که دارم تلاش میکنم
فقط می خوام تو بدونی این منم که دارم تلاش میکنم
حداقل من در حال تلاشم...
و این خیلی سخته که تو مهمونی باشی در حالی که حسی مثل یک زخم باز داری
این روزا هرجایی بودن سخته وقتی کل چیزی که من میخام تویی
تو مثل فلش بکی از تنها فیلمی که تو شهر اکران میشه هستی
و فقط می خوام تو بدونی این منم که دارم تلاش میکنم
فقط می خوام تو بدونی این منم که دارم تلاش میکنم
حداقل من در حال تلاشم