وقتی که پاهات مثل قبلا کار نمیکن
و نمیتونم روی پاهات بلندت کنم
آیا دهانت هنوز هم مزه ی عشق من رو یادشه
آیا چشمات مثل قبل از روی گونه هات لبخند میزنند
عزیزم من خواهم
عاشق تو موند
تا وقتی که هفتاد سالمون بشه
عزیزم قلب من
میتونه باز هم برای تو
مثل یک پسر بیست و سه ساله بزنه
دارم فکر میکنم که چطور
مردم به شکل های مرموزی عاشق هم میشن
شاید همش از قبل برنامه ریزی شده
من هر روز عاشق تو میشم
فقط میخوام بهت بگم که هنوز هم هستم
پس عسلم الان
من رو عاشقانه بغل کن
من رو زیر نور هزاران ستاره ببوس
سرت رو بذر روی قلب تپندم
دارم با صدای بلند فکر میکنم
شاید ما عشق رو جای که هستیم پیدا کنیم
وقتی که همه ی موهای من بریزه و حافظه ام محو بشه
و مردم اسم من رو یادشون نیاد
وقتی که دستم دیگه نتونه مثل قبل به سیم های گیتار دست بزنه
من میدونم که تو هنوز هم مثل گذشته من رو دوست داری
چون عزیزم روح تو
هیچوقت پیر نمیشه
همیشه جوان و خرم میمونه
عزیزم لبخند تو تا همیشه توی ذهن من میمونه
دارم فکر میکنم که چطور
مردم به روشهای مرموزی عاشق هم میشن
شاید فقط با یک لمس دست
من به اشتباهاتی که قبلا میکردم ادامه میدم
امیدوارم که تو بفهمی
عزیزم
من رو عاشقانه بغل کن
من رو زیر نور هزاران ستاره ببوس
سرت رو بذر روی قلب تپندم
دارم با صدای بلند فکر میکنم
شاید ما عشق رو جای که هستیم پیدا کنیم
عزیزم حالا
من رو عاشقانه بغل کن
من رو زیر نور هزاران ستاره ببوس
سرت رو بذر روی قلب تپندم
دارم با صدای بلند فکر میکنم
شاید ما عشق رو جای که هستیم پیدا کنیم