در حال قوي تر شدنم
صداي پدرم رو يادم مياد كه مي گفت
دست از تلاش بر ندار ، نذار فراموش بشي
از اين جهنم روي زمين
فقط مي خوام فرار كنم
به من گفتند كه اين جا نمي توني به آرزوهات برسي
تنها بمون و ترس هات رو بشمار
شايد يه جاهاييشو نمي تونستم بفهمم
تمام آهنگ هام رو
جلوي آينه ي اتاق خواب مي خوندم
ته قلبم، من هنوز همونم
ما هميشه درحال فراريم
وحتي يك لحظه واي نميستيم تا بهش فكر كنيم
دنيا توي دستاي ماست
آره ، لازم نيست كه اونا درك كنن
ما به سبك خودمون انجامش ميديم
مهم نيست كه چه چيزي راجع بش ميگن
ما نقشه هاي خودمون رو داريم
آره ، لازم نيست كه اونا درك كنن
لازم نيست كه اونا درك كنن
ممكنه سخت باشه، نزديك بود منو بكشه
حداقل فقط اون موقع داستان رو به خاطر مي آوردم
ولي به مرور زمان يادم رفته كه چطور بود
اما من جون سالم به در بردم
و نمي خوام راهي رو برم كه همشون دنبال كردن
اين راه فقط به زندگي اي منتهي ميشه كه براي من بي معنيه
تمام آهنگ هام رو
جلوي آينه ي اتاق خواب مي خوندم
ته قلبم، من همونم
ما هميشه درحال فراريم
وحتي يك لحظه واي نميستيم تا بهش فكر كنيم
دنيا توي دستاي ماست
آره ، لازم نيست كه اونا درك كنن
ما به سبك خودمون انجامش ميديم
مهم نيست كه چه چيزي راجع بش ميگن
ما نقشه هاي خودمون رو داريم
آره ، لازم نيست كه اونا درك كنن
مستقيم به محله مون ميرمم
الان عجيب بنظر مي رسه
مثل يه خاطره ي دورافتادست
من هميشه مي جنگم چون ميدونم شما تلاشتونو مي كنيد
اما هيچوقت نميتونيد اين رويا رو از من بگيريد
ما هميشه درحال فراريم
وحتي يك لحظه واي نميستيم تا بهش فكر كنيم
دنيا توي دستاي ماست
آره ، لازم نيست كه اونا درك كنن
ما به سبك خودمون انجامش ميديم
مهم نيست كه چه چيزي راجع بش ميگن
ما نقشه هاي خودمون رو داريم
آره ، لازم نيست كه اونا درك كنن