نه، مامانت تحملش نمیکنه
و باباتم تحملش نمیکنه
دایی*جان* هم تحملش نمیکنه
و تو به مادربزرگم نمیتونی بگی
چون قلبش توانایی شنیدنش رو نداره
و ممکنه نتونه باهاش کنار بیاد(بمیره)
اونا میگن: بترس ، هیچوقت به اونجا نرو،موهای بلندتر کوتاه کن،همونطور که بهت گفته شده رفتار کن.
بهت میگن: بیدار شو، خود واقعیتو بپوشون. این فقط یک فازه و میگذره. بزرگتر شی خوب میشی.
یه مشکلی تو روستاست
تو روستا
تو روستا، اوه
بهت زل میزنن، تو روستا
تو روستا، اوه
تو هیچ مشکلی نداری
(اون چیزی که حس میکنی) درسته،درسته
روستاست که مشکل داره
روستاست
روستاست که مشکل داره
شایعاتی که از دوشنبه تا شام شب جمعه تعیقبت میکنن رو حس کن
فقط یه روزو داری که تو پناهگاه باشی، بعدش یکشنبه است،باید بخاطر گناهات پول بدی
درسته، من اونجا بوده ام
رو همون صندلی نشسته بوده ام
با همون دعای تکراری که نیم میلیون بار زمزمه اش کرده ام
با اینحال، اینم دروغه
که تو این پیروان کلیسا دفن شده
یک صفحه ی انجیل ارزششو نداده که یک زندگی از بین بره
یه مشکلی تو روستاست
تو روستا
تو روستا، اوه
بهت زل میزنن، تو روستا
تو روستا، اوه
تو هیچ مشکلی نداری
(اون چیزی که حس میکنی) درسته،درسته
روستاست که مشکل داره
روستاست
روستاست که مشکل داره
یه مشکلی تو روستاست
تو روستا
تو روستا، اوه
بهت زل میزنن، تو روستا
تو روستا، اوه
تو هیچ مشکلی نداری
(اون چیزی که حس میکنی) درسته،درسته
روستاست که مشکل داره
روستاست
روستاست که مشکل داره