مادر تو را دوست می دارد،
پدر هم همینطور، ای عزیز.
دریا در نگاهت گرم و زنده،
و آسمان،
هماره آبی باد.
اما آه فرزندم،
آه فرزند اندوهگین من!
آه ای عزیز.
اگر تو را اجبار به اسکیت سواری ست،
بر روی یخ نازک زندگی مدرن.
همچنان،
که سرزنش خاموش میلیون ها چشم اشک بار را،
به دنبال،
بر زمین می کشی.
اگر تَرَکی در زیر پاهایت نمودار گشت،
غافلگیر مشو.
وجود و خِرَد خویش را نیز،
به سان خود،
بیرون می کشانی.
با ترسی که به دنبالت روان می گردد.
هنگامی که به یخ نازک چنگ می زنی.