زمزمه در گوشی اول صبح دو عاشق که سفت در آغوش هم خوابیده اند
دور هم پیچیدن رعد آسا وقتی که توی چشمات نگاه میکنم
من تو را محکم در آغوشم نگه میدارم و هر حرکت بدنت رو حس میکنم
صدای تو گرم و لطیفه
عشقی که نمیتونستم در مقابلش مقاومت کنم
بخاطر اینکه من زن تو هستم و تو مرد من
اگه منو بخواهی برای رسیدن به تو همه کاری حاضرم بکنم
وقتی در بین بازوانت هستم احساس میکنم همه مقاومتم را را میبازم [تسلیم محض میشم]
وقتی که طاقتم تموم میشه و تحمل هیچی را ندارم
فقط آغوش تو آرومم میکنه
حتی بعضی وقتها است که
اینطور بنظر میرسه که من از تو دورم [فکرم جای دیگهای است]
اما عجیب هم نیست که دوست دارم
بخاطر اینکه همیشه با تو خواهم ماند
بخاطر اینکه من زن تو هستم و تو مرد من
اگه واقعا منو بخواهی همه کاری خواهم کرد برای با تو بودن
ما [در این عشق] به جایی رسیده ایم که
من هرگز به اون نقطه نرسیده بودم، چیزی که بعضی وقتا منو میترسونه
اما من حاضر هستم که بیاموزم در باره قدرت عشق
صدای تپش قلبت ناگهان اینو به من میفهمونه که
احساس میکنم که دیگه نمیتونم ادامه بدم، انگار [مقصد] سالهای نوری از دور از دسترسه
بخاطر اینکه من زن تو هستم و تو مرد من
اگه واقعا منو بخواهی همه کاری خواهم کرد برای با تو بودن
ما [در این عشق] به جایی رسیده ایم که
من هرگز به اون نقطه نرسیده بودم، چیزی که بعضی وقتا منو میترسونه
اما من حاضر هستم که از قدرت عشق بیاموزم