معجزتي است...
هر قطرة باران،
در صحراي بزرگ آفريقا،
معجزتي است...
يكيكِ مخلوقات خدا،
يادگاران بزرگ تاريخ، «تاجمحل» و «گلدن گيت»،
معجزتي است...
كودكان زادة آزمايشگاه،
با والديني كه سالها پيش مردهاند...
در زمين ما،
«مادر طبيعت»، هر روز، دست به كار معجزتيست
«عجايب اين دنيا پايان نميپذيرند...»
معجزتي است، آري، معجزتي است...
باغهاي معلق «بابِل»،
از «هابيل و قابيل» تا ناخدا «كوك»،
از برج «بابِل» تا «جيمي هندريكس»!
آنچه همگي به انتظار نشستهايم؛
صلح و آرامشي فراگير و پايان جنگ و جدال بر زمين
همان معجـزة موعود، كه نيازمند آنيم...
معجزتي كه امروز، همگي به انتظارش نشستهايم
معجزتي ميبود، اگر ميتوانستيم راز هستي را،
از زبان يكيك برگهاي درختان به گوشِ جان گيريم،
معجزتي ميبود،
اگر كودكان در هر گوشه از اين دنيا،
لباسي براي پوشيدن و غذايي براي خوردن داشتند...
معجزتي ميبود به راستي،
اگر دست مييافتيم
به لحظهاي رهايي از قفسهاي خودساخته،
در توازني به كمال.
در زمين ما،
«مادر طبيعت»، هر روز، دست به كار معجزتيست
جراحي قلب باز،
صبح يكشنبهاي زيبا با يك فنجان چاي، بيخبر از همه جا...
نبرد پايانناپذير قدرتها،
و لبخندي كه هنوز از چهرة «موناليزا» محو نشده...
«عجايب اين دنيا پايان نميپذيرند...»
و اين خود معجزتي است، آري، معجزتي است...
آنچه همگي به انتظار نشستهايم،
صلح و آرامشي فراگير و پايان جنگ و جدال بر زمين
همان معجـزة موعود،
كه نيازمند آنيم...
صلح و آرامش بر زمين و پايان جنگ و خونريزي...
و در خواهد رسيد
سرانجام،
آن روز كه با چشمان خود ببيني،
همگي با هم پيمان دوستي و برادري بستهايم...
آري، اين است معجزة راستين...
اين است معجزة راستين...