نمی توانم تپه ها را فتح کنم
سیستمم از کار افتاده است
با قرص زنده ام
که بابت آن از خدا متشکرم
حیوان درونم زوزه می کشد
و فرشته ام غمگین است
اما این حق را ندارم
ذره ای پشیمان شوم
زیرا کسی بهره خواهد برد
از هر آنچه که من نتوانستم باشم
قلب من بی طرفانه از آن او خواهد بود
او بر این مسیر قدم می گذارد
و تمام آنچه مقصود من بود را می بیند
و اراده ام به دو نیم می شود
و آزادی در میان آن
زیرا برای یک ثانیه
زندگی هایمان با یکدیگر
تلاقی می کنند
و بی نهایت
متوقف می شود
و دری گشوده
و او متولد خواهد شد
از کسی شبیه تو
و هر آنچه را که من نتوانستم انجام دهم
او یقینا انجام خواهد داد
من می دانم که او می آید
و من می دانم که او خواهد نگریست
و این همان اشتیاق است
و این همان دام است
نمی توانم تپه ها را فتح کنم
سیستمم از کار افتاده است
با قرص زنده ام
که بابت آن از خدا متشکرم
ورق دفترم بیش از حد سفید بود
و قلمم بسیار باریک
روز هیچ نمی نوشت
اما شب دست به قلم می شد
اما من می دانم که او می آید
و من می دانم که او خواهد نگریست
و این همان اشتیاق است
و این همان دام است
من می دانم که او می آید
و من می دانم که او خواهد نگریست
و این همان اشتیاق است
و این همان دام است
نمی توانم تپه ها را فتح کنم
سیستمم از کار افتاده است
با قرص زنده ام
که بابت آن از خدا متشکرم
همچون یک قو در آسمان بال گشودم
و همچون پاره سنگی در آب فرو رفتم
اما زمان مدتهاست که فراتر
از یک هجو رفته است
نمی توانم تپه ها را فتح کنم
سیستمم از کار افتاده است
با قرص زنده ام
که بابت آن از خدا متشکرم