حالا منو در بر بگیر؛ باید احساس راحتی کنم
جوری که انگار هیچوقت چیزی نخواستهم
به گمونم بیخیال این بشم و دلیلی پیدا کنم که بهش چنگ بزنم
از شکست خیلی خجالت میکشم
و دلایلم برای ایمان به خودم، تموم شدن
تلاشهام برای پیش رفتن ته کشیدن
من از هدیهای که بهم دادی خیلی میترسم
من مال اینجا نیستم و حالم خوب نیست
از این دروغ خیلی خجالت میکشم
من درست روی سمت اشتباه همهچیز زندگیمو بنا کردم
وقتی بیدار میشم نمیتونم با خودم روبرو بشم
و تو یه آینه نگاه کنم
از اون موجود خیلی خجالت میکشم
به گمونم بیخیالش بشم
تا وقتی که چیز بیشتری واسه گفتن داشته باشم
از شکست خیلی خجالت میکشم
و دلایلم برای ایمان به خودم، تموم شدن
تلاشهام برای دفاع ته کشیدن
من از هدیهای که بهم دادی خیلی میترسم
من مال اینجا نیستم و حالم خوب نیست
از این دروغ خیلی خجالت میکشم
من درست روی سمت اشتباه همهچیز زندگیمو بنا کردم
حالا منو در بر بگیر، باید احساس کمال کنم
جوری که انگار واسه کسی که بهش نیاز دارم، مهمام
من از هدیهای که بهم دادی خیلی میترسم
من مال اینجا نیستم و حالم خوب نیست
از دروغی که دارم باهاش زندگی میکنم، خیلی خجالت میکشم
درست رو سمت اشتباه همهچیز
الان از این خجالت میکشم
خیلی ازش خجالت میکشم
الان از خودم خجالت میکشم
خیلی از خودم خجالت میکشم