عزیزم! به من عشق بورز
آنقدر خوب که عشق می تواند باشد
او را تنها و گریان رها میکنم
وقتی غم و اندوه بر من چیره میشود
بر فراز کوه ها
غرق می شوم در دریا
تمام ساعت ها میگویند : نیمه شب
وقتی غم و اندوه بر من چیره می شود
غم و اندوه بر من چیره میشود
جمع و جورش می کنم و می نوازم (ساز بادی)
غم و اندوه بر من چیره می شود
باد را می گیرم و می نوازم (ساز بادی)
و برخی شراب خواهند نوشید
و برخی شب را درمی یابند (اگه درست نیست بهم بگین....)
وقتی اوضاع کاملا به هم ریخته باشد
همه چیز رو به راه خواهد بود
بعضی ها در آواز می گذارندش
بعضی ها آن را برای بدهکاری هایشان می خوانند
بعضی ها می روند بخوابند و بیدار می شوند
در حالی که غم و اندوه آن ها را فرا گرفته
غم و اندوه بر من چیره میشود
جمع و جورش می کنم و می نوازم (ساز بادی)
بلوز بر من چیره می شود
باد را می گیرم و می نوازم (ساز بادی)
غم و اندوه با نجوا می آید
تو را به جیغ و فریاد وامی دارد
و تو هیچ کار نتوانی کرد
مگر بیرون راندنشان
شاید گمان کنم شادم
شاید گمان کنم آزادم
هیچ چیز هیچ مفهومی ندارد
وقتی غم و اندوه بر من چیره میشود
غم و اندوه از پشت می آید
غم و اندوه پیش روی منتظر می ماند
غم و اندوه می پرسد چرا زاده می شوی؟
بلوز، حرف زدن درباره ی غم ها و غصّه ها
غم ها و غٌصّه ها، اوه بلوز، بلوز...
حرف زدن درباره ی غم ها و غصّه ها
وقتی غم و غضّه بر من چیره میشود
حرف زدن درباره ی غم ها و غصّه ها
باید بگذارم بروم
غم ها و غضّه ها، غم ها و غصّه ها
وقتی غم ها و غٌصه هابر من چیره میشود
باید جمع و جورش کنم و بگذارم بروم