وقتی من رفته ام ...
نیازی نیست در این اندیشه باشی که به تو فکر میکنم یا نه ...
مهتاب مثل همیشه می درخشد
باد مثل همیشه می وزد و زمان نیز ؛ برای هردو ما ...
اما یک ماه کاغذی هست که ...
نرفته است
با وجود اینکه من رفته ام
درست مثل این است که من گلی که تو را متاثر می کند در دست دارم
زندگی جدیدی می روید ...
شکوفه ها می دانند
کسی نمیتواند قلب مرا چونان تو گرم نگه دارد ...
[گرمایی که] هنوز نرفته است ...
بگذار در گذر سالها پیوندمان پایدار بماند ...
آه عشق من، عشق من ...
در سکوت شب
بگذار شمع ما همواره روشن باشد
نگذار هیچگاه درس هایی را که با هم فراگرفته ایم از یاد ببریم ...
手を取り合って このまま行こう (بگذار پیوند دستهایمان پایدار بماند)
愛する人よ (عشق من)
静かな宵に (در شبی ساکت)
光を灯し (شمعی برایم روشن کن)
愛しき 教えを抱き (و آنچه آموخته ایم را عاشقانه حفظ کن)
ترانه مرا بشنو ...
همچنان همانگونه که به من می اندیشیدی به یادم باش ...
شب ها دیر میپایند
اما رویا ها نمی میرند
کافیست چشم های زیبایت را ببندی و آنگاه می توانی با من باشی ...
رویا بپرداز ...
手を取り合って このまま行こう (بگذار پیوند دستهایمان پایدار بماند)
愛する人よ (عشق من)
静かな宵に (در شبی ساکت)
光を灯し (شمعی برایم روشن کن)
愛しき 教えを抱き (و آنچه آموخته ایم را عاشقانه حفظ کن)
هنگامی که من نیستم
آنها خواهند گفت که ما احمق بوده ایم و چیزی نیاموختیم
قوی باش
احساست را تغییر نده
همه چیز مائیم
همه چیز توئی
برای همه چیز
و برای همیشه
بگذار در گذر سالها پیوندمان پایدار بماند ...
آه عشق من، عشق من ...
در سکوت شب
بگذار شمع ما همواره روشن باشد
نگذار هیچگاه درس هایی را که با هم فراگرفته ایم از یاد ببریم ...