در ژرفای درونم، سکوت
دریا را از رو برده است
امواج
خاطرات نیمه فراموش شده ام را می شویند و می برند
در عمق این لحظه
خنده بر نسیم شناور است
بالا و پایین می رود و درون من فرو می میرد
قصم می خورم که هرگز نمی دانستم چطور می توانست باشد
و در تمام این مدت، آنچه درونم داشتم را نمی توانستم ببینم
قصم می خورم که هرگز نمی دانستم چطور می توانست باشد
امواج تمام دردهای درونم را می شویند و می برند
ورای این افق زیبا
رویایی برای من و تو خوابیده
شایعات آسمان هنوز این چشم انداز آرام را از بین نبرده
اما طوفانی در راه است
صداهایی در باد گریه می کنند
و سرد شدن این آواز عاشقانه، روح منی که میخواهم بخوانم را می شکند
و بسیار بسیارند فکرهایی که زمان خواب
بر من هجوم میاورند
اما با تو آرامشی موقت را احساس میکنم
به آرامی می آید و می رود