عشق من ، تو را عشق می خوانم و این طنین متفاوت است
عشقی که گفته شده در آن به وجود آمده
و من به دوردست ها(آینده) می روم
عشقی که همه چیز را درک می کند و یک احساس به همه چیز می دهد
عشق و نقطه سر خط !!!
عشق من ، چرا در این اندیشه بوده ام که تو را از دست داده ام ؟
عشق از گناهان من می دهد به دست طوفان
که هیچ کسی نمی داند
من هزینه اش را خواهم پرداخت ،من درد را احساس خواهم کرد
اما زندگی همین است
در های بسیاری را برویم می بندی،درهای بسیار دیگری را باز می کنی
و خروجی نیست
هر آنچه که می خواهی،آن چیزی است که برایمان اتفاق می افتد
نمی دانم،نمی دانم،نمی دانم
چقدر درباره من می دانی
اما اجازه می دم که بهم قدرت بدی
و اجازه می دم که من رو ببری
مهم نیست چه کاری برایم می کنی
نمی دانم،نمی دانم،نمی دانم
چه چیزی شما از من می خواهید
از من سوال می پرسی،مرا آشفته می کنی
که مرا می کشی و مرا بالا می بری
چیز مهم این است که چه کاری برایم انجام می دهی
برایم ...
نرم ، آرام
عشق،عشق عزیزمن،خیلی چیزها در حال رخ دادن هستن
که اجازه نده دروغ باشن
همه خار نیستند،همه گل هم نیستند
نمی تونی تصور کنی
تنها عشق خودم را دوست دارم و با آن به آخر می رسم
خیلی واضح
عشق من ، عشق من کجا بودی؟ کجا بودی؟
نمی دانم،نمی دانم،نمی دانم
چقدر درباره من می دانی
اما اجازه می دم که بهم قدرت بدی
و اجازه می دم که من رو ببری
مهم نیست چه کاری برایم می کنی
نمی دانم،نمی دانم،نمی دانم
چه چیزی شما از من می خواهید
از من سوال می پرسی،مرا آشفته می کنی
که مرا می کشی و مرا بالا می بری
چیز مهم این است که چه کاری برایم انجام می دهی
عاشقانی هستند که می آیند و میروند
آنها در زندگی دوباره اتفاق نمی افتند
(روزی روزگاری داستان یک زخم)
عاشقانی وجود دارند و عشقی وجود دارد
عشقی که با خودش زندگی را می برد
(روزی روزگاری من می خواستم چیزیکه او می خواست)