از روزی که تو رفتی پریده رنگ شادی
اما خورشید میتابه مثل یه روز عادی
چطور هنوز پرنده داره هوای پرواز
چطور هنوز قناری سر میده بانگ آواز
مگر خبر ندارن تو رفتی از کنارم
چرا بهت نگفتن بی تو چه حالی دارم
به چشم خسته من آسمون از سنگ شده
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده
آفتاب نشسته روی گلهای سرخ قالی
خیال تو کنارم تو این اطاق خالی
عطر تنت پیچیده توی اطاق خوابم
با تو چه جون گرفته ترانه های نابم
از تو هزار تا قصه چه جاودانه ساختم
قلب پر از غرور رو چه بی بهانه باختم
به چشم خسته من آسمون از سنگ شده
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده
شب خوش با یاد عشقت از خود بیخود نشستم
صد بار ازت بریدم صد بار ازت شکستم
اسمت به روی لبهام توی ترانه هامه
بغض گرفته عشق تو غربت صدامه
قلب پر از سکوتم دلتنگ از این جدایی
بی تو ببین چه سرده تابستون تنهایی
به چشم خسته من آسمون از سنگ شده
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده
به چشم خسته من آسمون از سنگ شده
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده
به چشم خسته من آسمون از سنگ شده
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده