یه انسان هیچوقت اینطور نگاه نمیکنه
من در روز خودم مثل ستاره ای هستم
تو عشق رو از چشمام میخونی
من آیا بگذرم و برم ویا بمونم؟
من هیچوقت اینطور نمیشدم
تو زندگی تکه پاره نمی شدم
از خنده هایی که گرمتر از خورشید بودن
آیا بگیرم و ببوسم و بسوزم؟
باور کن از رویاها خسته شدم
اگه دلم از این بیابان ها رهایی پیدا کنه
و صدات منو به زندگی برگردونه
لذت تو برای من فریضه و واجبه
لحظه ای باشه که مال ما بشه
چی میشه فقط دستامو بگیری
بدون که خیلی وقته اینو قبول کردم
که آرزوی تو سرنوشت من میشه
باشه پس ، جدا میشم
غیر ممکن هارو دوست خواهم داشت و گریه میکنم
البته که اون زمان ، باید قبول کنم
که از چشمم پنهانی ، و از دل عاشقت میشم