اینجا تا به بندر خیلی راهه
دریا پر موج و بمبک زیاده
بین آدمای شرطی، زندگی کردم و باختم
دلمو زدم به دریا، خودمو بیتو شناختم
کسی که با دیدن تو روبرو شد با حقیقت
از همین فاصله حالا کلت میشه رو شقیقهت
من برای کسی به جز تو، شهر و زیر و رو نکردم
به چی باید میرسیدم، وقتی آرزو نکردم
شونههای تو دلیل گریههای آخرم شد
پیش تو پهلو گرفتم، دستای تو لنگرم شد
من گذرنامه نخواستم، زندگیم بی حد و مرزه
قلبی که تو سینه دارم، دیگه آسون نمیلرزه
اینجا تا به بندر خیلی راهه
دریا پر موج و بمبک زیاده