خیلی وقته سقوط کردم
گفتی از قلبم محافظت میکنی
عشقت خیلی واقعی بود
خیلی دیر شده که فراموش کنی چه حسی بهم دادی
بگو چی رو باید باور میکردم
(انقدر) نزدیک نگهم داشتی (بغلم کردی) ، که به سختی میتونستم نفس بکشم
و حالا نمیتونم بفهمم چطور بذارم بری (رهات کنم)
تو مال من بودی اما به سردی رفتی
بگو همه اینا (فقط) تو سَرِ منه
یادمه که گفتی
"هرگز ترکت نمی کنم"
(پس) منو تو تاریکی بغل کن
پناهم دادی همچنانکه قلبم رو تسخیر کردی
هرگز نمیتونم اجازه بدم بری
بگو همه اینا (فقط) تو سَرِ منه
یادمه که گفتی
"هرگز ترکت نمی کنم"
(پس) منو تو تاریکی بغل کن
پناهم بده چنانکه قلبمو تسخیر میکنی
قلبم رو تسخیر کن
منو به تظاهر ببوس
بهم بگو همه ی عشقت دوباره دروغ بود
سایه هات رو رها کن
مانند که چگونه شما می خواهم به من گفت: شما گرفتن اما به من اجازه رفتن
گفتی اگه بخوام میتونم آزاد باشم
(اما) میدونم که میتونی ببینی که در تو غرق (گم) شدم
گفتی میزاری بمونم اگه خودت بخوای
و اینم میدونم که ترکم خواهی کرد اما من نمیخوام
بگو همه اینا (فقط) تو سَرِ منه
یادمه که گفتی
"هرگز ترکت نمی کنم"
(پس) منو تو تاریکی بغل کن
پناهم دادی همچنانکه قلبم رو تسخیر کردی
هرگز نمیتونم اجازه بدم بری
بگو همه اینا (فقط) تو سَرِ منه
یادمه که گفتی
"هرگز ترکت نمی کنم"
(پس) منو تو تاریکی بغل کن
پناهم بده چنانکه قلبمو تسخیر میکنی
قلبم رو تسخیر کن
پس واسه عشق خودت قلبم رو تسخیر کن
من میذارم که هر تیکه از منو پاره پاره کنی
پس قلبمو تسخیر کن ، این تمام چیزیه که برام مونده
قلبم رو تسخیر کن
بگو همه اینا (فقط) تو سَرِ منه
یادمه که گفتی
(پس) منو تو تاریکی بغل کن
پناهم بده چنانکه قلبمو تسخیر میکنی
قلبم رو تسخیر کن