من همه چیز رو بهت ندادم؟
تمام سعیم رو کردم
تمام چیزی که داشتم رو بهت دادم
همه چیز و نه کمتر
کار بدی کردم؟
نا امیدت نکردم
شاید تو عادت داشتی
آه،منو دور و برت داشته باشی
پس چطوری میتونی بگذری
از اشکهای من
اتاقی خالی خواهد بود
بدون من،دقیقا همینجا
ولی برو و بگیرش
همه شو با خودت ببر
به عقب نگاه کن
به این احمق که داره از هم میپاشه
فقط همه شو ببر
با عشق من
همه شو ببر
با عشق من
شاید من باید برم
تا تو نزدیکم باشی؟
هیچ چیز از این بهتر نیست
و این همه ی اونیه که ما بهش نیاز داریم
پس ایا تموم شده؟
آیا واقعا به این آسونی دگرگون شده
من فکر میکردم بیشتر از اینها دوستم داری
اگه لازم بود تغییر میکردم
آرومش کن و به خونه برش گردون
خودمو وفق خواهم داد
اگه فقط میدونستی...
هرکاری که میکنم
بخاطر توئه