عطرت مرا گرم میکند و کاری می کند تا به تو تعلق پیدا کنم
شبت مرا صدا زد و بیدارم نگاه داشت تا تو به خواب بروی
کلمات از قلبم بیرون می آید نور چشمانت بیدارم نگه میدارد
ای شب ها، شب ها را به من وعده دهید و هر که قبل از تو بود را از خاطرم ببر
بیا
به خاطر من بیا
به خاطر شب ها بیا
به خاطر تصادف و تقدیر بیا
به خیالم بیا
بیا تا از قلبم برایت بخوانم و هردویمان را فراموش کنیم
اگر یک دقیقه از دست برود بازخواهم گشت با مژگانم
و ستارگان را از شب هایم بدزد تا شب تاریکی اش را از دست بدهد
به با ارزش ترین ات قسم میخورم عزیزم اگر می خواهی به خواب بروی از من خداحافظی کن
بیا
به خاطر من بیا
به خاطر شب ها بیا
به خاطر تصادف و تقدیر بیا
به خیالم بیا