هنگام روشنایی چراغ ها، تو کی هستی ؟
وقتی صدای موسیقی کم می شه و جمعیت پراکنده می شه؟
وقتی دنیا از چرخش ایستاد تو کجا فرود اومدی ؟
تو در دور دست ها توی شهری دیگه بودی ؟
جوون بودی و چراغ ها درخشان بودن
به رقص شبانه رفتی
همیشه می گفتی همه چی درست می شه
سوزان ، اگه می تونی بهم می گی ؟
سوزان ، این بود همه چیزی که می خواستی ؟
سوزان ، سوزان ... این بود همه چیزی که رویاشو داشتی ؟
به ستاره ها رسیدی و آسمونو لمس کردی
عقب افتادی و اما هنوز نمی دونی چرا
اما ، سوزان ، تو هنوز برای من می درخشی
تو برام نخستین و واپسین کس بودی
کیو می بینی وقتی نقاب بیفته ؟
با دندون های آغشته به شراب و سرفه ی دودی ـت
سوزان ، مطمئنم که تو برام کافی هستی
اما هرگز برات مهم نبود که چی می گم
حالا تو برو تموم روزو بخواب
لطفا زندگیتـو این گونه خواب نبین (هدر نده)
سوزان، می شه کمکم کنی تا بفهمم ؟
سوزان ، این بود اون همه چیزی که می خواستی ؟
سوزان ، سوزان ... این بود اون همه چیزی که رویاشو داشتی ؟
زمان هر چیو که دوست داره می گیره ازت
و جوونی مثل یه دزد توی شب، تو رو ترک خواهد کرد
اما ، سوزان ، تو هنوز برای من می درخشی
حالا تو پیر شدی و چراغ ها کم سو شده ان
گروه موسقی نمی نوازه و خواننده هم نمی خونه
تموم ترانه هایی که اون خوند وقتی تو باهاش می رقصیدی...
سوزان، می تونم از دستت بگیرم؟
سوزان ، این بود اون همه چیزی که می خواستی ؟
سوزان ، سوزان ... این بود اون همه چیزی که رویاشو داشتی ؟
تو هرگز شیوه ی بازی رو ندونستی
مانند یه پروانه که به سوی شمع کشیده شده
سوزان ، این گریه ی شرم ـه
که اون ها هیچ وقت نام تو رو نخواهند فهمید...