روزی (برای تو) به زندگیم سوگند خوردم
که دوستت داشته باشم تا آخرین روز روز هایم
و همان کلمه (سوگند) بود
که باید، به زودی
ما را یکی (متحد) می کرد در برابر خدا و مردم
به زندگیم سوگند خوردم (برای تو)
که این پیوند تا پایان زمان ها پایدار خواهد ماند
اینگونه زندگی می کردیم
مست از عشق
و قلب من می خواست که نامم را به تو تقدیم کند
نزدیک ساز ها که می خواندند
در برابر خدایی که دعا می خواند
شادمان، منتظرت بودم
ولی ساز ها ساکت شدند
و خدا ناپدید شد
چون که تو نیامدی
به زندگیم سوگند خوردم که قلبم
هرگز نخواهد زد برای هیچ قلب دیگری
و همه چیز از دست رفته است
چون دیگر نمی زند
ولی میگرید برای عشق نا امیدم
روزی به زندگیم (برایت) سوگند خوردم
که دوستت داشته باشم تا آخرین روز روزهایم
و حتی الان
این سوگند را حفظ خواهم کرد
با وجود همه ی بدی که به من کردی
(سوگند) به زندگیم
عزیزم
که دوستت خواهم داشت