نور آفتاب رو شونه هام منو خوشحال میکنه
نور آفتاب تو چشمام میتونه به گریه ام بندازه
نور آفتاب روی آب چقدر دوست داشتنی به نظر میاد
نور آفتاب تقریبا همیشه منو به شوق میاره
اگه یک روزی رو داشتم که میتونستم بهت بدم
بهت روزی رو مثل امروز میدادم
اگه ترانه ای داشتم که میتونستم برات بخونم
ترانه ای رو میخوندم که بهت یک چنین حسی رو بده (باعث بشه که تو احساسی رو که من دارم داشته باشی)
نور آفتاب رو شونه هام منو خوشحال میکنه
نور آفتاب تو چشمام میتونه به گریه ام بندازه
نور آفتاب روی آب چقدر دوست داشتنی به نظر میاد
نور آفتاب تقریبا همیشه منو به شوق میاره
اگه حکایتی داشتم که میتونستم بهت بگم
حکایتی رو میگفتم که باعث لبخندت بشه (لبخند به لبات بیاره)
اگه آرزویی داشتم که میتونستم برات بکنم
همش آرزوی نور آفتاب میکردم
نور آفتاب رو شونه هام منو خوشحال میکنه
نور آفتاب تو چشمام میتونه به گریه ام بندازه
نور آفتاب روی آب چقدر دوست داشتنی به نظر میاد
نور آفتاب تقریبا همیشه منو به شوق میاره
نور آفتاب تقریبا تمام مدت منو به شوق میاره
نور آفتاب تقریبا ...