همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
اون یه نامه کنار تختش گذاشته بود
توی نامه نوشته بود که میخواد بمیره
من وقتی نامه ش رو خوندم
که روی زمین باریکه ی خونی بود
اون باریکه به طرف زیرزمین منتهی میشد
اونجا بود که پیداش کردم
با سرِ خون آلودش خیلی زیبا به نظر می رسید
کاش می تونستم اون موقع اونجا باشم
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
حالا توی این نامه می نویسم
که چرا حالا باید برای اخرین بار شب بخیر بگم
اون روز قلب من شکست
و حالا با این گلوله زندگیم رو تموم میکنم
لعنت به این دختر
با سرِ خون آلودش خیلی زیبا به نظر می رسید
کاش می تونستم اون موقع اونجا باشم
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
همزمان با مرگ آفتابی که شاهد خودکشی من توی تابستون بود
خودکشی
خودکشی
خودکشی