توت فرنگی ها، گیلاس ها و بوسه ی یک فرشته تو بهار
شراب تابستونی من واقعا از همه ی اینا درست شده
توی شهر قدم می زدم با مهمیزهای نقره ای، که جرینگ جرینگ صدا می دادن
با ریتم آهنگی که فقط واسه چند نفر خونده بودمش
اون مهمیزهای نقره ای مو دید و گفت بیا یه کم وقت بگذرونیم
و من بهت شراب تابستونی می دم
اوه، شراب تابستونی
توت فرنگی ها، گیلاس ها و بوسه ی یک فرشته تو بهار
شراب تابستونی من واقعا از همه ی اینا درست شده
مهمیز نقره ای تو دربیار و کمک کن وقتمو بگذرونم
و بهت شراب تابستونی می دم
اوه، شراب تابستونی
چشام سنگین شدن و نمی تونستم حرف بزنم
سعی کردم بلند شم ولی نتونستم روی پاهام وایستم
اون به طرز عجیبی بهم دلگرمی داد
و بعدش شراب تابستونی بیشتری بهم داد
اوه، شراب تابستونی
توت فرنگی ها، گیلاس ها و بوسه ی یک فرشته تو بهار
شراب تابستونی من واقعا از همه ی اینا درست شده
مهمیزهای نقره ای تو دربیار و کمک کن وقتمو بگذرونم
و من بهت شراب تابستونی می دم
هوممم شراب تابستونی
وقتی بیدار شدم آفتاب داشت چشامو می زد
مهمیزهای نقره ایم نبودن و سرم به شدت درد می کرد
اون مهمیزهای نقره ای با یه دلار و یه ده سنتی رو ازم دزدیده بود
و منو با میل بیشتر برای شراب تابستونی تنها گذاشت
اوه، شراب تابستونی
توت فرنگی ها، گیلاس ها و بوسه ی یک فرشته تو بهار
شراب تابستونی من واقعا از همه ی اینا درست شده
مهمیزهای نقره ای تو دربیار و کمک کن وقتمو بگذرونم
و من بهت شراب تابستونی می دم
هوممم شراب تابستونی
مهمیز: آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنه ی چکمه می بندند_فرهنگ عمید