بوسه هاي تابستان، اشكهاي زمستان
اين چيزي ست كه تو به من دادي
هرگز فكر نمي كردم تنها سفر كنم
بدنبال خاطرات
ساعات شاد، ساليان تنهايي
اما حدس مي زنم كه نتوانم شكايت كنم
زيرا هنوز صدا مي زنم خورشيد تابستان را
در ميان همه بارانهاي زمستاني
آتش عشق، آتش عشق
دورادور مي تواند بسوزد
و هيچ چيزي نمي تواند ظلمات شب را روشن كند
همانند ستاره اي دنباله دار
بوسه هاي تابستان، اشكهاي زمستان
همانند ستارگاني كه رنگ مي بازند
و مرا براي سپري كردن شبهاي بي كسي ام تنها گذاشتي
با روياهاي ديروز
آتش عشق، آتش عشق
دورادور مي تواند بسوزد
و هيچ چيزي نمي تواند ظلمات شب را روشن كند
همانند ستاره اي دنباله دار
بوسه هاي تابستان، اشكهاي زمستان
همانند ستارگاني كه رنگ مي بازند
و مرا براي سپري كردن شبهاي بي كسي ام تنها گذاشتي
با روياهاي ديروز
و مرا براي سپري كردن شبهاي بي كسي ام تنها گذاشتي
با روياهاي ديروز
بوسه هاي تابستان، اشكهاي زمستان