شاید دروغ باشه ولی دوست دارم باور کنم
دوست دارم با تو عشق را تجربه کنم
دلم برای همه چیزش تنگ می شود
متوجه نشدم همه چیز تقصیر من است؟
نمی توانم درد و نازهای تورا تحمل کنم
رفتی خیالم راحت شد
بیخیال شو ارزش ناراحتی را ندارد
فراموش می کنم میگذرد فقط
روزی می شود نبودت به سراغم می آید
به دلم می افتد آهِ نبودنت
باور کن آن تمام شد آن که می گفتند تمام نمی شود
گذشت آنچه فکر می کردم نمی گذرد
حالا کسی هست برای باور دروغ هایش
برای تحمل مشکلات او کسی هست
دلم برای همه چیزش تنگ می شود
متوجه نشدم همه چیز تقصیر من است؟
حالا کسی هست برای باور دروغ هایش
برای تحمل مشکلات او کسی هست
دلم برای همه چیزش تنگ می شود
متوجه نشدم همه چیز تقصیر من است؟
زبانم به لکنت می افتد
خواب هر شبم از بین می رود
قبول نمی کنم چیزی را
او از ذهنم در نمی آید