متاسفم من باید برم
من دونستم، اون یه دروغ بود
واسه خاطر اون پسره چقدر وقتم تلف شد
واسه خاطر کسی که هی قول میده و هیچوقت تغییر نمیکنه
عشق عجیب و غریب آدم رو دچار مشکل میکنه
اما در واقعیت اون(مشکل) ما هستیم
تو پای تلفن واسه اون پسره صبرکن
میشه گفت که اون آزاده
با یه قلب توی معده،
یه توپ در یه گوشه،
اونجا به تنهایی لرزیدن
ولی چرا اون نیستش؟...و
یه عشق عجیب وجود داره که باعث رشد میشه
و (باعث) خنده میون اشک ریختن
چند صفحه اونجا واسه نوشتن هست؟
(چقدر) رویا و کبودی واسه شریک شدن؟
یه عشقی هست که اغلب تو این سن اتفاق میوفته
توی جونت رخنه میکنه و گرفتارت میکنه
که بدون تصمیم گیری میپرسه
اگر اون عشقی باشه که اونو به ما بدن
و چند شبک گم شده میون اشکها
بازخونی اون نامه ها
که تو دیگه نمیتونی دورشون بندازی
از پیچ و خم یادبود
یه عشق بزرگی هستش که داره به پایان میرسه
ولی چرا اون توی قلب باقی میمونه؟
یه عشق عجیب که میاد و میره
بخاطر افکاری که اونجا پنهون شده اند
داستانهای واقعی که به ما تعلق داره
اما اونا هم مثل ما همدیگه رو ترک میکنن
یه عشق شکننده عجیب
زندانی، آزاد
یه عشق عجیب که آدم رو دچار مشکل میکنه
اما در واقع اون مشکل ماهستیم
یه عشق شکننده عجیب
زندانی، آزاد
عشق عجیبی که نمیتونه زندگی کنه
و اونا درون ما گم میشن
متاسفم من باید برم
الان اینو به خودم قول دادم
چون من یه عشق واقعی میخوام
بدون تو....