رویاهایی که ردپاش رو گم کردی
عشق مثل روبرو شدن با یک خنده ست
هر مثلی که به تو گفته میشه
عشق مثل یک فریب خوردن هست
نا امیدی ناگهان بادبانش رو باز کرده
در حالی که از افق دور میشه، می فهمی، ببین
وقتی که در پاییز برگ ها زرد میشن
عشق با تو سرسبز میشه
اگه میخوای بسوزون، به باد بده، از هم بپاشون منو، زخمیم کن
بگیر، همه ی دار و ندارم متعلق به توست
من اسمت رو به روی قلبم نوشتم
اگه میخوای خرابم کن، صدمه بزن، خونم رو بریز، تکه تکه م کن
اگه بمیر این تنها دست توست که انجام میده
تو بهم دست بزن، ضرری برام نداره
رویاهایی که ردپاش رو گم کردی
عشق مثل روبرو شدن با یک خنده ست
هر مثلی که به تو گفته میشه
عشق مثل یک فریب خوردن هست
نا امیدی ناگهان بادبانش رو باز کرده
در حالی که از افق دور میشه، می فهمی، ببین
وقتی که در پاییز برگ ها زرد میشن
عشق با تو سرسبز میشه
امواجش مثل آب رفته رفته زلال میشه
حسرتت به دلم ضربه میزنه
موهات رو مثل باد به رقص در میاره
مثل شب توی شب هام می درخشه