دو قلب هر دو از پرواز به راه میاد دنبال هیچ دلیل و نتیجه ای هم نمیگرده
قلبم رو از تله ی عشق به آتش دادم
اما خاکستر و دود پرتاب کردم
زمین از اتاق آبی ما دوره
چطور خاموش شدند ستاره ها
از شب داشت تاریک میشد
میخای باور کن میخای باور نکن
آیا شروع شد داره تموم میشه وادار کردن به تعریف کردن
حقه زد فرار کرد دارن برمیگردن تاس ها
دردش هم از سود ضرره