یه اتاق دود گرفته،یه کافه ی کوچیک
اومدن که نواختن تو رو بشنون
بنوشن و طول شب رو برقصن
بین جمعیت نشستم
و چشمامو می بندم
توی رویام تو مال منی
ولی تو اینو نمی دونی
حتی نمی دونی من اونجام
کاش توی بازوهات بودم
مثل اون گیتار اسپانیایی
و منو طول شب تا طلوع آفتاب
می نواختی
کاش منو توی بازوهات نگه می داشتی
مثل اون گیتار اسپانیایی
تمام طول شب،تمام طول شب
آهنگت می شدم،آهنگت می شدم
با هر نتی که می نوازی قلبمو می دزدی
دعا می کنم به طرفم نگاه کنی
و روزی من رو توی قلبت نگه داری
به شدت مشتاقم کسی باشم که تو با مهربانی نوازشش می کنی
و تو نمی دونی
تو حتی نمی دونی من وجود دارم
بین جمعیت نشستی
چشماتو می بندی
توی رویات من مال تو هستم
ولی من حتی نمی دونم تو اینجایی
دوست داشتم تو رو توی بازوهای عاشقم می گرفتم
بین جمعیت نشستم
و چشمامو میبندم
توی رویام تو مال منی
و تو نمی دونی
نمی دونی حتی من وجود دارم