چه روزهایی رو گذروندم ،گفتید تموم شد
نشستم گریه کردم ،گفتید بسه
گفتم اینا حق من نبود، گفتید بود
دیگه حرفی ندارم که به شما بگم
اهمیت ندادید کجام وتو چه حالیم
چندبار زمین خوردم و بلندم نکردید
یه روزم که شده خودتونو جای من نذاشتید
دیگه حرفی ندارم که به شما بگم
دیگه چشمی که بخواد برای دیگران اشک بریزه ندارم
اونایی که فکر میکردم دوستمن،دوست نبودن
با اینکه از پشت زدنم بازم نمردم
نمیدونم که چرا به این دنیا اومدم
دیگه حرفی ندارم که به شما بگم
دیگه چشمی که بخواد برای دیگران اشک بریزه ندارم
منو از به دنیا اومدنم پشیمون کردید
منو با خودم دشمن کردید
گفتید مسته و همش وباله
دیگه حرفی ندارم که به شما بگم