یه جایی بالای رنگین کمان
خیلی بالا بالاها
و همون رویاهایی که رویاشون رو داشتی
یه موقع ای تو یه لالایی
اوه، یه جایی بالای رنگین کمان
پرنده های آبی پرواز می کنن
و همون رویاهایی که رویاشون رو داشتی
واقعا رویاها به حقیقت می پیوندن
یه روز بر ستاره ای آرزو می کنم
جایی بیدار شم که ببینم ابرها خیلی دورها پشت سرم موندن
جایی که مشکل آب میشه مثل قطره لیمو [که فشار میدی]
بالا، اون بالا سر دودکش، اونجاست که پیدام می کنی
اوه، یه جایی بالای رنگین کمان، پرنده های آبی پرواز میکنن
و رویایی که جراتش رو داشتی، آخه چرا؟ چرا من نتونم؟
خب، من درختچه هایی می بینم با گل های سبز و و رزهای سرخ هم
تماشاشون می کنم که برای من و تو بشکفن
و پیش خودم فکر میکنم
چه دنیای شگفت انگیزی
خب، من آسمون هایی آبی رو می بینم، و ابرهایی سفید
و روشنایی روز، من تاریکی رو دوست دارم
و پیش خودم فکر می کنم
چه دنیای شگفت انگیزی
رنگ های رنگین کمان، چه قشنگن زیر آسمون زیبا
تو چهره ی مردم رهگذر، هم هستن
می بینم که دوستا با هم دست میدن
و میگن «چطور مطوری؟»
ولی در واقع دارن میگن، من، من دوستت دارم
می شنوم که بچه ها گریه می کنن، و بزرگ شدنشون رو تماشا می کنم
اونا خیلی بیشتر از اونچه ما می دونیم، قراره یاد بگیرن
و من پیش خودم فکر می کنم
چه دنیای شگفت انگیزی
یه روز بر ستاره ای آرزو می کنم
جایی بیدار شم که ببینم ابرها خیلی دورها پشت سرم موندن
جایی که مشکل آب میشه مثل قطره لیمو [که فشار میدی]
بالا، اون بالا سر دودکش، اونجاست که پیدام می کنی
اوه، یه جایی بالای رنگین کمان، خیلی بالاها
و رویایی که جراتش رو داشتی، چرا؟ آخه چرا من نتونم؟