چیزی اشتباه،چیزی درست،چیزی گم شده
قدری سیاه،قدری روشن،قدری متفاوت
تا حالا فکر کردی که احتیاج داری باهام اینجوری حرف بزنی؟
گاهی سیاه،گاهی روشن،گاهی متفاوت
چیزی اشتباه،چیزی روشن،چیزی گم شده
تا حالا حس کردی که احتیاج داری اینجوری باهام حرف بزنی؟
تموم این صداها تو سرم
زنگ میزنن و اکو میشن
چیزای ساده بزرگ میشن بزرگ میشن
مثل این نیست که من گوش نمیدم
اما تو همش ازش سواستفاده میکنی
و شاید یه روز من رفته باشم رفته باشم
قدری اشتباه،قدری درست،قدری گم شده
گاهی سیاه،گاهی روشن،گاهی متفاوت
تا حالا حس کردی که نیاز داری اینجوری باهام حرف بزنی؟
چیزی سیاه،چیزی روشن،چیزی متفاوت
گاهی اشتباه،گاهی درست،گاهی فراموش شده
تا حالا حس کردی که نیاز داری اینجوری باهام حرف بزنی؟
با من اینجوری
سعی می کنی گذشترو پشت من جا بذاری
ولی انگار فقط هی یادم میاری
و پرتش میکنی تو صورتم خیلی اشتباهه اشتباه اشتباه
سعی میکنم عین تو همه چیو ببینم
ولی یه چیزی هر روز عوض میشه
و هر تردیدی طولانی میشه طولانی طولانی
قدری اشتباه،گاهی درست،چیزی فراموش شده
گاهی تاریک،گاهی روشن،گاهی جور دیگر
تا حالا حس نکردی که میخوای اینجوری باهام حرف بزنی؟
چیزی سیاه،چیزی روشن،چیزی متفاوت
گاهی اشتباه،گاهی روشن،گاهی فراموش شده
تا حالا حس کردی که بخوای اینجوری باهام حرف بزنی؟
با من اینجوری،با من اینجوری
دیروز گم شده بودم
منو جایی بردی خیلی دور از اونجا که رفته بودم
از من کسی ساختی که هیچ وقت نمیشناختم
کسی که هیچ وقت نمیشناختم
...