[آنا:] بادِ خزان میوزد سوزان
عمرِ ما میشود کوتاه
سرنوشت از آنِ دلها میشود آزاد
ببین همه قشنگیا رو زمینن
[اولاف:] چرا حس میکنم برگا میریزن؟
[آنا:] اینا همه قشنگیای فصل پاییزن
حالا
بعضی همانن
نذار بد باشه این حالت
بعضی خیلی عشق، واسه هم دارن هر ساعت
دنیا میچرخه، ارزش نداره هیچ غم و غصهای واقعاً!
بعضی واسه دردان
هرکدومشون یه چارهن، مث من و تو
[کریستف:] زود میرسد پاییز، خزان عمری که مانا نیست
باید همین امشب زانو زنم بهرِ سامانی
(میخواد ازدواج کنه؟)
فکر کنم نقشههای بدی کشیدم
هول شدم، حلقه خریدم
یکی نیست هُلم بده سمتِ دامانی
آره، بعضی همانن، مث عشق بیپایانن
بعضی همانن، مث گوزن بیمانند
هستی من، قصدی بیمانند
میمانم کنارِ او، نه؟
بعضی همانن
باید یکی شوم من با او
[السا:] کنم قصدی من اینجا، قصدی بیمانند من
یه کاری رؤیایی، یه کاری دور از ذهن
بدون هرگز دیگه نمیمونه ظلمی تو این خونه
من اینجا قبلا بودم؛ چون که وصله اینجا به جون و روحم
[همخوانی:] بادِ خزان میوزد سوزان
[اولاف:] و همهی شما یه کم پیرتر شدین
[همخوانی:] پاییزِ بد نمیشود روزا
[آنا و کریستف:] اینجا آسمانِ دلها میشود آزاد
[همخوانی:] خوبه که ما همدیگه رو داریم
واسه همدیگه وقت میذاریم
[السا:] قول میدم تا وقتی زندهم پرچممون بالاست
[همخوانی:] بعضی همانن
نذار بد باشه این حالت!
بعضی خیلی عشق، واسه هم دارن هر ساعت
بعضی همانن
[السا:] هر کدومشون یه چارهن
بیاین اینجا، جونِ منین
[آنا:] عالیه عشقِ بینمون!