مردِ مُرده كف گورش دراز كشيده
در انتظار آمدن منجي
كه آيا نجات پيدا ميكنه !؟
شايد تو يه گناهكاري كه وارد زندگيِ جايگزينت ميشي
شايد تو يه ژوكر(بذله گو)ي كه لايق مرگ هستي
آنها هنگام رفتنِ پسرهايشان گريستند
خدا لباس مشكي پوشيده
او بسيار دور رفته كه اميدي نيست
به دوباره بازگشتنش
آنها بعد رفتنِ پسرهايشان گريستند
همه جوونا بايد بروند
بعيد بنظر ميرسه كه به حقيقتي دست پيدا كنه(كنند)١
او (آنها)هرگز به خانه باز نخواهد(نخواهند) گشت
مرداي جوون( سربازان) بر بالاي گور خودشان ايستاده اند
در اضطراب هستند كه مسيح بيايد
آيا نجات پيدا خواهند كرد !؟
ظلم در حق برنده ، اسقف دروغهايش را به پادشاه ميگويد
شايد تو يك نوحه خوان(عزادار) ميباشي ، كه لايق مرگ هستي
آنها هنگام رفتنِ پسرهايشان گريستند
خدا لباس مشكي پوشيده
او بسيار دور رفته كه اميدي نيست
به دوباره بازگشتنش
آنها بعد رفتنِ پسرهايشان گريستند
همه جوونا بايد بروند
بعيد بنظر ميرسه كه به حقيقتي دست پيدا كنه(كنند)١
او(انها)هرگز به خانه باز نخواهد(هند) گشت
به جبهه ي سربازان خوش آمدي
جايي كه بجز من كسي درآن نيست
مردم اينجا براي مُردن بدنيا ميآيند
كسي بجز من دراينجا نيست
به جبهه سربازان خوش آمدي
كسي بجز من اينجا نيست
مردم در جبهه سربازها هستند
كسي بجز من اينجا نيست