Soldier [Persian translation]

میخوام همیشه سر وقت پیشت باشم

میخوام شوالیه ی درخشان تو باشم

میخوام مثل یه سرباز ازت محافظت کنم

میخوام اولین نفر تو صف باشم

میخوام کسی باشم که زندگیتو نجات بده

تنها کاری که دوست دارم انجام بدم اینه که تو رو نگه دارم

اما یه نفر بهت شلیک کرد، وسط جنگی که بیرون در جریانه

وقتی تو این همه دروغ شنیدی، کلمات معنای خودشون رو از دست میدن

تو به نفر نیاز داری که بهت باور بده، باور بده

من سرباز تو میشم

و کنارت می ایستم و میجنگم تا زمانی که جنگ تموم شه

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم

اوه اوه اوه

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم

لازم نیست زخمات رو از من پنهون کنی

زمانی که در حال از هم پاشیدنی من اونجا خواهم بود

و درمانت میکنم، مثل یه سرباز واقعی

لازم نیست خیلی دور بری

عزیزم فقط اینجا استراحت کن

حالا که جنگ تموم شده

اما یه نفر بهت شلیک کرد، وسط جنگی که بیرون در جریانه

وقتی تو این همه دروغ شنیدی، کلمات معنای خودشون رو از دست میدن

تو به نفر نیاز داری که متقاعدت کنه، متقاعدت کنه

من سرباز تو میشم

و کنارت می ایستم و میجنگم تا زمانی که جنگ تموم شه

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم

اوه اوه اوه

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم

اما یه نفر بهت شلیک کرد، وسط جنگی که بیرون در جریانه

وقتی تو این همه دروغ شنیدی، کلمات معنای خودشون رو از دست میدن

تو به نفر نیاز داری که متقاعدت کنه، متقاعدت کنه

من سرباز تو میشم

و کنارت می ایستم و میجنگم تا زمانی که جنگ تموم شه

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم

اوه اوه اوه

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم

و اگه قلبت در حال سرد شدن بود

اینو بدون که من همیشه سربازت باقی میمونم