در حال زیر و رو کردن خاطراتم
از اون وقتایی که تو با من بودی
الآن انگار این خاطرات مال خیلی خیلی قبل هستن
همهٔ اون خاطرات خوب و بد
همهٔ اون خاطرات شاد و غمناک
من رو چیزی کردند که هستم
هیچوقت با بیاهمیتی فرض نکردم
که باید همیشه باهام باشی
همیشه امیدوار بودم
که تو یه جوری بمونی
توی ستارهها نوشته شده
به آسمانهای بالای سرمون
دعاهام رو میفرستم، اما
وقتی سرتو انداختی پایین و رفتی
یه چیزی در عمق وجودم میبینه
من دلشکستهام
ولی باید باور داشته باشم
یه روز میاد که دیگه دائم
این همه دلشکسته نباشم
هر روز یه رازه
نمیدونم آیا عشق منو پیدا میکنه یا نه
آیا دوباره قلبم رو باز میکنم یا نه
آیا درد فروکش میکنه؟
و در شب ناپدید میشه؟
که امید به زمان رو برام بیاره، چون
وقتی سرتو انداختی پایین و رفتی
یه چیزی در عمق وجودم میبینه
من دلشکستهام
ولی باید باور داشته باشم
یه روز میاد که دیگه دائم
این همه دلشکسته نباشم
[2x]