[ترجیعبند]
شده حس کنی وصلهٔ ناجوری؟
همهچیز ِ درونِت تاریکه و بههم ریخته
اوه، اما عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
[قطعهٔ ۱]
میشنوی پجپچها رو تو تمام اتاق؟
چشمهایی که خیرهشدن بهت انگاری به یه عطر ِ ارزون
زیبایی تو، بد فهمیدن ِت
حالا میخوای سعیکنی بشی مثه بقیهٔ اهل ِ محل؟
[پیش ترجیعبند]
میبینم ِت، میدونم چیه حسّ ِت
بذار بگم بهات راز کوچیکَمو
یه خورده دیوونهم من
زیر این [ظاهر ِعاقل]
[ترجیعبند]
شده حس کنی وصلهٔ ناجوری؟
همهچیز ِ درونِت تاریکه و بههم ریخته
اوه، اما عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
شده حس کنی بیرونی از جمع؟
مجبور نیستی بگنجی تو قالب
اوه، اما عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
[قطعهٔ ۲]
پس لباسهای باحال بپوش مثل سید و نانسی 1(آره)
تجسّم ِ شهبانوی ِ مرگ2 ، بزارشون تو خماری
پس عزیر، رَد کن یه فندک
تا بکشیمشون به آتیش
هم گناهکاریم، هم آمرزنده (اوه آره)
[پیش ترجیعبند]
میبینم ِت، میدونم چیه حسّ ِت
بذار بگم بهات راز کوچیکَمو
یه خورده دیوونهم من
زیر این [ظاهر ِعاقل]
[ترجیعبند]
همهچیز ِ درونِت تاریکه و بههم ریخته
اوه، اما عیبی نداره متفاوت بودن
اوه، اما عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
شده حس کنی بیرونی از جمع؟
مجبور نیستی بگنجی تو قالب
اوه، اما عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
[قطعه میانی]
(آها-آه-آه)
شاهی و شَهبانو
قویای، پس ضعیف
بستهای،اما چه آزاد
(آها-آه-آه)
پس بیا، به پیوند به من
صدام کن هارلی3
درمیآریم دادشون رو
[ترجیعبند]
شده حس کنی وصلهٔ ناجوری؟
همهجیز ِت تاریکه و بههم ریخته
اوه، عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
شده حس کنی بیرونی از جمع؟
مجبور نیستی بگنجی تو قالب
اوه، عیبی نداره متفاوت بودن
چون، عزیر، متفاوتَم منَم (منَم، منَم، م....نَم)
1. یادداشت ۱ نگارنده2. یادداشت ۲ نگارنده3. یادداشت ۳ نگارنده