مرد،چه گرمای سوزانیه
انگار از آفتاب ظهرچند سانت بیشتر فاصله نداری
صدای زمزمه ات روشنیدم وحرفات همه رو ذوب میکرد
ولی تو چه خونسردی مونده بودی
عروسک من،مونا لیزای اسپانیای من
تو علت همه دلیل هام هستی
ریتم رقص ترانه هام
و اگه تو بگی:که این دنیا چنگی به دل نمیزنه
من همه ی زندگیمو میدم تا تو رو سر حال بیارم
میتونم زندگیمو تغییر بدم تا بهتر با حس و حال تو هماهنگ بشه
چون تو خیلی لطیف و نازی
و درست مثل اقیانوس زیر نور ماه
خب این همون شور و هیجانیه که من از تو میگیرم
یه عشقی توی تو هست که میتونه خیلی لطیف باشه
قلبتو بده به من
بزار عشقمون واقعیت پیدا کنه
وگرنه همه چیو فراموش کن
خیلی خب بزار یه چیزی بهت بگم
اگه بزاری بری خیلی حیف میشه
در هر نفس و در هر کلمه
اسمتو میشنوم،منو صدا میزنی
بیرون تو محل
تو صدای ریتم آهنگمو میشنوی از رادیو
تو چرخیدن نرم و آهسته دنیا رو حس میکنی
که تو رو بدور خودت میچرخونه
و اگه تو بگی:که این دنیا چنگی به دل نمیزنه
من همه زندگیمو میدم تا تو رو سر حال بیارم
میتونم زندگیمو تغییر بدم تا بهتر با حس و حال تو هماهنگ بشه
چون که تو خیلی لطیف و نازی
و درست مثل اقیانوس زیر نور ماه
خب این همون شور و هیجانیه که من از تو میگیرم
یه عشقی توی تو هست که میتونه خیلی لطیف باشه
قلبتو بده به من
بزار عشقمون واقعیت پیدا کنه
وگرنه که همه چیو فراموش کن