آسمون ها گریه میکنن و من دارم تماشا میکنم
دونه های اشک رو با دستهام میگیرم
وقتی تموم میشه همه جا فقط سکوته
انگار که ما هرگز هیچ شانس دیگه ای نداشتیم
آیا مجبوری کاری کنی که من احساس کنم
چیزی ازم باقی نمونده؟
میتونی هرچی که دارمو ازم بگیری
میتونی هرچی که من هستم رو بشکنی
انگار که از جنس شیشه ام
انگار که از جنس کاغذم
ادامه بده و سعی کن منو نابود کنی
من از روی زمین بلند خواهم شد
مثل یه آسمان خراش
مثل یه آسمان خراش
وقتی که دود از بین میره. بیدار میشم
و تو رو از خودم جدا میکنم
آیا این باعث میشه که احساس بهتری داشته باشی
وقتی که میبینی من جگرم خون میشه؟
همه پنجره های من هنوز هم شکسته اند
اما من روی پاهای خودم می ایستم
برو فرار کن. فرار کن. فرار کن
من درست همینجا میمونم
تورو تماشا میکنم که ناپدید میشی. آره
برو فرار کن. فرار کن. فرار کن
آره تا پایین خیلی راهه
اما من این بالا به ابرها نزدیکترم
مثل یه آسمان خراش
مثل یه آسمان خراش