در جستجوی سنگهایی بودم
که سنگفرش می کنند
جاده های کمتر سفر کرده را
تا استخراج کنم گنج اعماق استخوان هایم را
که هرگز نیافتمشان
به جستجوی ستوده شدن رفتم
سعی کردم آن را در بطری ای بیابم
دوباره بازگشتم
نعشه از حشیش نیات خوب
ولی اینها فقط مرا
به پایین کشیدند
کانون های فکر و روح را امتحان کردم
آنها فقط به من آموختند چه چیزهایی را نباید بدانم
آه اماجواب
چه کسی می توانست
حدس بزند که
به این سادگی باشد
چیزی به این سادگی؟
تا انتهای تمام اقیانوس ها سفر کردم
و هفت شگفتی دنیا را دیدم
سعی کردم مشاهده کنم
سرود مانترا
و آنچه
کنفوسیوس می گفت را
از بر شدم
ولی اینها فقط مرا
نا امید کردند
بخشایش فکر و روح را
امتحان کردم
ولی مرا هدایت کرد
به آنجایی
که نباید می رفتم
آه و اما جواب
چطور توانستم
چیزی به این سادگی را
از دست بدهم؟
چیزی به این سادگی؟
مادامی که من
در حال سقوط ،خرد شدن و
شکستن بودم
تو دراینجا
منتظر من ایستاده بودی
دختر
رها سازی اختیارم را امتحان کردم
اما مرا در حالی که هنوز در انتظار به بالاتر رسیدن بودم رها کرد
آه و اما جواب
چه کسی می توانست حدس بزند
چیزی به این سادگی باشد؟
خدا می داند که چطور توانستم
از دست بدهم
چیزی به این سادگی را