اگر می شد به عقب برگشت
البته با وجود تمام اینها
من باز هم همین
مسیری را
که ما را به سوی وداع
می برد می پبمودم
اگر می شد به عقب برگشت
من باز هم تمام اینها را از نو تکرار می کردم
از نو به بدترین شکل زندگی می کردم
تا دوباره لبخند تو را ببینم
با اشکی در چشمانم
ما همراه هم بودیم
در زیر آفتاب تابان
و با یکدیگر تجربه کردیم
عاشقانه ترین فصل را
در دل زمستان
اگر می شد به عقب برگشت
و تمام این مسیر را
با هم دوباره می پیمودیم
من لحظه ای تعلل نمی کردم
برای از نو شروع کردن
همه ی این چیزها
و از پیش می پذیرفتم
که تمام اینها را
با از دست دادن تو
از نو ببازم
این رویایی ناممکن است
که من امشب
در دل سکوت خویش می بافم
در ذهنم برای خود شانسی را می سازم
که هرگز به سویم باز نخواهد گشت
اگر می شد به عقب برگشت...
اگر می شد به عقب برگشت
و تمام این مسیر را
با هم دوباره می پیمودیم
من لحظه ای تعلل نمی کردم
برای از نو شروع کردن
همه ی این چیزها
و از پیش می پذیرفتم
که تمام اینها را
با از دست دادن تو
از نو ببازم
اگر می شد به عقب برگشت
ما دو می توانستیم
هر چیز دیگری را بپذیریم
و در آن صورت شاید
من می دانستم این بار
چطور تو را نگه دارم